Sunday, January 31, 2010

خب ابتدا به نکات منفی اینجا می پردازیم

اولا اینجا همه چی گرونه! البته شاید فقط برای ما، چون اگه مثل خودشون ماهی پنج شش هزار تا درآری (منظور پول است) خیلی به نظرت نمیاد ولی برای ما به خصوص اول کار دانستن هنرهای پس انداز لازمه، حتی پول اینترنت و موبایل هم به نسبت کشورهای دیگه گرونتره

دوما که بیمه اینجا داخل است و اگر بیمه نداشته باشی و یه مرگیت بشه بیشتر هم داخل میشه، مثلا اگه پات بشکنه و بیمه نباشی راحت سی چهل میلیون تو کونته! ولی فعلا که برای ما دانشجوهای اینترنشنال بیمه خوبی گذاشتن

،مساله بعد خریده که اولش همه چی به نظرت ارزون میاد ولی کس عمت خندیدی چون اینجا از تابع تو کون کردن پله ای استفاده میشه یعنی به صورت ذره ذره تو کونت میکنن که دردت نیاد، مثلا مالیات و بیمه .. کم کم داخل میشه به مبلغ اولیه و آخرش تازه میفهمی چقدر تو رفته

مورد بعدی کاغذ بازیه تخمیه اینجاست که با اینکه همه چی الکترونیکی شده ولی هنوز مثل ایران دردسر داره کارای اداری و کلی باید حواست باشه که اشتباه نکنی

پنجما! اینجا مثل تهران نیست که هر جاش خواستی بری، یا باید ماشین داشته باشی که شامل مورد سوم میشه ( بنزین هم اینجا لیتری هفتصد هشتصد تومنه ) یا اتوبوس که اونم زمان بندیه دقیق میخواد و دردسرای خودشو داره، یا اینکه پیاده گز کنی که مثل سینما رفتن ما میشه! در ضمن فکر تاکسی رو هم نکن که فحش میدما

شهرای اینجا به جز چند شهر، کلا فلته یعنی به سختی ساختمون بالای سه طبقه میبینی که من به شخصه حال نمیکنم

وضعیت جاده ها هم اکثرا تخمیه، یعنی آسفالتش بعضی جاها ترک داره که در مقایسه با کشورای اروپایی افتضاحه

قوانین هم کاملا سفت و سخته، صد سالتم باشه بخوای مشروب بگیری کارت شناسایی معتبر باید نشون بدی! رفته بودیم فروشگاه یکی مشروب برداشت، از همه خواست پاسپورتشون رو نشون بدن تا بزاره بخره

نهما! بعضی چیزا رو برا عمشون میگن و شما نباید اعتنا کنید!! مثلا همین غذاها که روشون نوشته مثلا ده دقیقه تو فر بزارین یا
یه دو دقیقه تو مایکروویو، ولی اگه شما این کارو کنین غذای خام میخورین! باید یاد بگیرین که خودتون به مرور این مقادیر رو کشف کنین
در ادامه هم عکس پیتزای دوم رو براتون میزارم که هر چقدر هم خر و ابله باشین میفهمین که بسیار بهتر شده و این نشون میده من روزی صاحب بزرگترین رستورانهای زنجیره ای دنیا تحت نام سید هات! خواهم شد


Saturday, January 30, 2010

بعد یه ماه که به جهان خوارکسه! داخل شدم فکر کنم بشه یه تعداد نکات مثبت و منفی اینجا رو گفت
الان که حسش نیست بالام جان، دیشب وزنه سنگین زدم الان فهمیدم کونم پاره شده، همه جام درد میکنه
کیرم تو هر چی جو که آدم و بگیره

Friday, January 29, 2010

دیشب و امشب رفتیم جیم یا به عبارتی سالن ورزشی دانشگاه
الحق و الانصاف که جای خفنیست پر از کس! ولی ما که دنبال ورزشیم
به غیر از زمینهای چمن فوتبال و تنیس و .. داخلش تعدادی سالن شامل دو زمین فوتبال، شش بسکتبال و چند تا هم والیبال و همینطور دو تا استخر و یه سالن دو طبقه بدن سازی! که مثل این آخری فکر کنم تو تهران نباشه

ما هم بعد از ساختن بدن رفتیم عین کسخلا وسط زمین والیبال، یه فوتبالی زدیم! که البته مشکل اصلی نبود دروازه بود که اونم با صندلی و .. حل شد

Wednesday, January 27, 2010

حواسمون باشه وقتی میایم اینجا یکم رعایت کنیم که

وقتی از در میایم تو در رو برای نفر بعدی نگه داریم

هر وقت صدای آژیر میاد، راهنما بزنیم و بیایم کنار خیابون توقف کنیم تا ماشینای امداد رد بشن

تو رستوران انفعام رو تو صورتحساب بزنیم

هر روز لباسمون رو عوض کنیم که بو گه ندیم

توی دستشویی های ایستاده نرینیم

اگه کار اداری داریم حتما قبلش از کاغذ بازیاش سر در بیاریم که بعدا کسی به تخمشم نیست

با صندوقدار تو فروشگاه یا جاهای دیگه خوش و بش کنیم

اگه کسی بهمون لبخند زد دلیل بر این نیست که بخواد بکنیمش

حالا از ما گفتن بود

Tuesday, January 26, 2010

امروز با چند تا از بچه ها رفتیم رستوران ایرانی، نکته جالب اومدن یه مکزیکی و چینی با ما بود.
ما که دیدیم کسی حال توضیح دادن غذا ها رو نداره، بهشون همون چلوکباب کوبیده رو خوروندیم، ولی در مورد نوشیدنی، مکزیکی گیر داد دوغ چیه و بهش گفتیم ماست و آب، کس خل فکر کرده بوده از ماستای شیرین اونجاست، بعد که خورد هی میگفت چه مزه عجیبیه! حالا نگو خوشش نیومده بوده، آخرشم بیشتر نتونست بخوره، بعد تعارف کرد به چینیه، گفتیم این آسیاییه خوشش میاد، ولی اون جاکشم که فقط شانس آوردیم بالا نیاورد! حالا میرن تعریف میکنن ایرانیا یه مشت خر کس شر خارند و دوغشون هم مزه کس سگ میداد

Sunday, January 24, 2010

خب امروز به اصرار عده ای از دوستان تصمیم بر آن شد که به دیدن فیلم آواتار از جدیدترین ساخته های برادر کامرون برویم
اول از همه اینکه کسی با من نمیومد چون همه رفته بوند و معلوم بود باید تنها برم و ماشین هم که نداشتم، رفتم گوگل مپ و سرچ کردم چند جارو آورد که به صورت پیاده نزدیک ترین جارو زده بود یک ساعت و چهل دقیقه که به نظرم اومد برا من کوتاه تر بشه و چون خبری از اوتوبوس هم نبود گفتیم که پس از مدتی بد هم نیست پیاده روی داشته باشیم
هوای صاف و آفتابی و البته سردی بود و اگر باد کیری نمیومد عالی بود... باد کیری
فقط یه برف کم داشت که به یه کولاک واقعی تبدیل بشه! چنان سوزی میومد که کل صورتم بی حس شده بود و به ناچار چند بار با دستام از وجود گوشهام مطمئن شدم! یه نیم ساعتی که رفتم دیگه فکر می کردم رسیدم ولی وقتی تفعلی به جی پی اس زدیم فهمیدم که هنوز به نصفه راه هم نرسیدم... و اون باد کیری که همچنان می وزید
خلاصه در حالی که فکر میکردم نرسم با چند دقیقه تاخیر رسیدم و شانس آوردم مثل ایران اولش تبلیغ بود
اینو هم بگم که کس خار گوگل که نوشته بود سه بعدیه اینجا ولی سالن معمولی بود. البته همینطوریم آخراش چشم درد گرفتم. فیلمشم بدکی نبود، ترکبی از پوکوهانتس، رقصنده با گرگ و چند تا فیلم دیگه به اضافه کلی جلوه ویژه؛ نکته عجیب اینه که روز تعطیل کلا ده نفر تو سینما بودن و موندم آمار فروش فیلم هم مثل آمار انتخابات ایران شده یا نه
بعد فیلم هم هوا تاریک بود و سرد ولی خوشبختانه باد در کار نبود وگرنه الان این پست اینجا نبود، کل مسیر رفت و برگشت شد دو ساعت و نیم و طبق اسناد و مدارک حدود شانزده کیلومتر پیاده روی کردم که از یه هافبک فوتبال هم بیشتر شد
چه تنگ

عکس های زیر هم تصاویری از فیلم آواتار نمی باشد و تصاویر نت بوک بنده است و شامل قانون کپی رایت می باشد











Friday, January 22, 2010

خب امروز بالاخره این نوت بوک یا به عبارتی نت بوک ما هم رسید
از الان دیگه امکان چت صوتی و ویدئو چت و سایر بی ناموسی ها هم به راهه!
خلاصه که یه نت بوک خوبیه برا قیمت زیر پونصد؛ سرعت پروسسورش کمی پایینه ولی در عوض دو هسته ای و هایپر ترد داره، شاید چند ماه دیگه رمشم ببرم بالا
یه دسکتاپ هم یارو سفارش داده از دل، یه هزار تایی هم رفت تو پاچش!
این بود خبرهای تکنولوژیکی!

Thursday, January 21, 2010

خب نمی دونم چقدر تجربه خوردن غذایی رو داشتین که نصفش سوخته باشه و نصفش هنوز خام
ولی فقط خواستم بگم اگه این تجربه رو داشتین یا نداشتین به تخم من هم نیست و هیچ ربطی هم به عکسای زیر که یک پیتزای خوشمزه میباشد، نداره





Wednesday, January 20, 2010

خب بالاخره هر طوری بود مهلت این کنفرانس هم تموم شد و مقاله حضرات هم نرسید! احتمالا هدف هم همین بوده که یه ماه کون همرو پاره کنه و در نهایت هم نرسه
بدیش اینه که الانم کلاسای تخمی شروع شده و از جلسه اول تمرین و برنامه میدن اصلا هم فکر کالیبر ما نیستن
و نکته جالب اینکه سر همه کلاسهام، به جز من همه دختر هستن

به ذهن کسی که جمله فوق براش حتی یک لحظه هم درست بیاد، باید شک کرد! آخه ابله، خر، کونی،...! کدوم دختری میاد تو رشته های مهندسی اینجا ادامه تحصیل بده؟!؟

و ما از این بحث نتیجه میگیریم که برخی از دوستان خرند! حالا من اسم نمیارم که کی ابله

Sunday, January 17, 2010

امروز حدود ظهر داشتم میومدم دانشگاه که دیدم یه سر و صدایی میاد، یه خیابون اون طرف تر گویا یه کارناوال مسخره بود که چند تا ماشین و تعدادی اسب سوار داشتن رد میشدن و سر و صدا راه انداخته بودن، ولی از اینش خیلی ناراحت شدم که نه کسی بهشون حمله کرد، نه کسی تیر اندازی کرد نه خبری از گاز اشک آور و ... بود! خب آخه یعنی چی یه عده همینطوری بیان شلوغ کنن ولی حتی یه نیروی لباس شخصی هم سمتشون حمله نکنه؟ تازه خودشون هم ماست بودن، نه یه مرگ بر آمریکا میگفتن نه یه مرگ بر اوباما! حالا 22 بهمن یادشون میدیم چجوری باید مشت محکم بزنن
برنامه خیلی جالبی بود! شامل چند سری پرزنتیشن که به زحمت میتونستم بیدار بمونم وسطش! البته چند سری هم سخنرانی بود که آخریش یه پلیس اومد که داشت از خدمات پلیس میگفت مثل رسوندن افراد پاتیل به خونه در نصفه شب اگه گم شده باشن
یه چیزی تو مایه های پلیس + 10 خودمون که رسوندن افراد به کهریزک و .. رو ارائه میکرد

البته این برنامه برای خارجی ها بود، برنامه خودشون که طبقه پایین بود شلوغ تر و مفصل تر بود، شاید سال دیگه مبصر اونا بشم
یکی نیست بهشون بگه آخه جاکشا باید بزارین خارجی ها هم بیان که با فرهنگ کلفتمان آشنایشان کنیم

Friday, January 15, 2010

امروز رفتم برنامه ورودی های جدید. تو مایه های کودکستان
حدس بزنین چه کردیم؟؟؟؟

Thursday, January 14, 2010

ملت کس خل اینجا نمی دونم چرا انقدر همش به فکر کمک کردن به هم هستن! رفتم از مسؤل کامپیوتر کارت بگیرم، دیدم بغل کتابخونش یه دستورالعمل تصویری زده که طرز صحیح استفاده از دستشویی ایستاده رو گفته بود
حالا نمیدونم فردا دستورالعمل کردن رو هم میزاره یا انقدر ملت اون تو ریدن اینو زدن

Wednesday, January 13, 2010

در دپارتمان نشستم با انباری از کس موش چال نکرده

Tuesday, January 12, 2010

خب پسر خاله هم رفت و حسابی تنها شدم و البته مستقل
جایی نوشته بود: انسان هرگز نمی افتد مگر به سمتی که تکیه کرده بود

فکر نکنم الان وقت افتادنم باشه
تقریبا همه چی گرفتم، حالا دیگه میمونه کامپیوتر و اینترنت! شاید با یکی دیگه مشترک اینترنت بگیرم کلا تعداد ایرانیها زیادن، میترسم چندی دگر اینجا بشه خوابگاه دانشجویی و کونی بازار با یه مشت چاقال
از جو اشتراکی خوشم نمیاد

Monday, January 11, 2010

خب استودیو رو تحویل گرفتم، در اصل یه اتاق با مقداری فضا به عنوان آشپزخانه. کلی هم خرت و پرت از جاهای مختلف گرفتیم از تخت خواب گرفته تا مایکروویو و کنسرو و میز! ظاهرا برا چند سالی تامینم
حالا زیادی شلوغه، بعدا یه عکسی میزام
امروزم یه ده جایی رفتیم برا خرید، بیچاره پسر خاله، سرویس شده این مدت
از یه فروشگاه که بر میگشتیم یه جا رو اشتباه رفتیم سر از یه پایگاه هوایی در آوردیم، جای خفی بود احتمالا همین برا کله کردن ایران کافیه، حالا شایدم یه سر رفتم
فعلا برم در جمع آوری کمک کنم

Saturday, January 9, 2010

امروز رفتم کس شر گرفتم برا خونه که شاید فردا جور شه
از ظرف و اتو گرفته تا طی و شامپو. کلش شد 260 چوق، به نظرتون ایران چند در میومد؟؟

Friday, January 8, 2010

بعد از چندی یک رستوران ایرانی یافتیم که گویا به تازگی و به افتخار ورود ما تاسیس شده... حال باید دید میشه هر روز تلپ شد یا نه!
نکته جالب دیگه اینه که با یه پاسپورت میشه حساب بانکی باز کرد و دسته چک گرفت! گویا همه چیز بر پایه اعتماد و احترام هستش، همینه که کشورشون داره به گا میره جاکشا حالیشون نیست که تا می تونن باید کون هم بزارن! نه اینکه به هم کون الکی بدن

Thursday, January 7, 2010

این چند روزه حسابی خسته شدم، هنوز جایی پیدا نشده و منم همش دانشگاهم
این مدت که چیز قابل توجهی ندیدم از اینجا، انگار سالهاست اینجا زندگی می کنم؛ همه چیز هم عادیه فقط کاشکی بروبکس هم بودن

Wednesday, January 6, 2010

خب عرض شود که ما در این بیابان که فعلا در متل هستیم تا مکان پیدا شود! همین که وای فای مفتی پر کمر دارد، شکر
دانشگاه هم بد نیست، تو مایه های دانشگاه تهران قدیمیه اکثر ساختمونا ولی حدود پنج برابر وسعتشه و مثل ایران کاغذ بازی هم داره! اونوقت جاکشا اسم خودشونم میزارن متمدن
این استاد هم به خاطر یه کنفرانس همه رو اسیر کرده تا نصفه شب و منم برای حفظ ظاهر و پرهیز از چاقالی مجبورم الکی بشینم، فعلا که چیزی تو پاچه نرفته، شکر

Sunday, January 3, 2010

ئد



بله درست حدس زدین، کوبیده زدم. اینم مدرکش...

دیشب به علت دارا شدن ماشین یه دوری هم تو شهر زدیم که در ادامه عکساشو دیده می کنید




این آخری موزه می باشد که فرصت زیارت نشد

الانم در دهات خودمم
اینو یادم رفت بگم که دیشب رفتیم یه غذای توپ زدیم، حدس بزنین چی؟

Saturday, January 2, 2010

امروزفهمیدم برای این ملت ابله چقدر زمان مهمه، رفتیم یه بسته پستی رو پست کنیم و کل کار رو یه دستگاه شبیه عابر بانک انجام میداد. یه پاکت یا کارتن که پاکت رو میزاشتی رو یه ترازو و کارتنم مهم نبود وزنش، بعد یه ویزارد چند مرحله ای و تمام! می نداختیش تو یه محفظه و کارتت رو میکشیدی! در ضمن هنوزجایی ندیدم از پول نقد استفاده بشه
بعدشم یک عدد ماشین سوناتا کرایه کردیم برای رفتن به ولایت
بعد هم به چند تا فروشگاه مثل حضرت وال مارت سر زدیم که فعلا کون تایپ موجود نمیباشد
یکی از چالشهای بزرگ اینجا پس از درس خواندن، ریدن است
ریدن سخته آقا، سخت

Friday, January 1, 2010

امروز رفتیم به مال! البته نه مال ما یا کسی. یک میلاد نور ضربدر یک ایران زمین به توان ده! و کلا تو اون محدوده که حضرت مال حضور داشت تعداد زیادی شهروند هم هست که کلا یه چند روزی میشه بگردی.
هر کدوم هم یک کلاسی داره و برند هایی که توشون پیدا میشه متفاوت و قیمتها هم بالا پایین داره
مثلا اگه جنسی فروش نره ممکنه نصف بشه و دور بعد دوباره تخفیف بخوره و تهش سر از یه فروشگاه پایینتر در بیاره و در نهایت جنس دویست دلاری رو سی تا میخری تازه کلی کارت تخفیف هم بهت میدن
گویا اصل اولشون خایه مالی مداریه
دیشب یه چیز جالب دیدم
پشت ماشین یه بابایی بغل پلاک زده بود
fuck bush
پایینشم زده بود
ride naked
حالا پیدا کنید اوباما را! دل خوشی دارن این ملت ابله

دیشب سال نو بود. راستش خیلی خبر نبود به جز مرکز شهر و چراغونی هم در حد درختا بود و به پای نیمه شعبان خودمون نمیرسید
ولی هوای ردیفی بود و جون میداد برا قدم زدن
تحویل سال این احمقا هم نصفه شبه و اصلا حسش نبود اون موقع تو سوز و سرما تا مرکز شهر بریم
قبلش رفتیم فروشگاه از اینایی که از کیر مرغ تا کون آدمیزاد توشه. قیمتا هم یه پایین یه کم بالاتر بود ولی کیفیت.... خب ایران یه چیز دیگست! البته من میگم اینا خرن بگین نه! احمقا یه کارت مجانی میدن دفعه بعدی که میری با اون کارت تقریبا همه چی نصف میشه! کسخلن
در عکس شخصی در حال مزنه طی است