Wednesday, December 29, 2010

دقیقا پارسال همین موقع بود که پامو به خاک اینجا گذاشتم، یعنی یه سال از شروع تجاوز غیورمندانه و کلفت مآبانه و سرشار از کس خلیه ما به اینجا میگذرد و معلوم نیست تا کی هم ادامه داشته باشه، یه سالی که خیلی سخت بود و کلی اتفاق توش افتاد، کی اصلا فکرشو می کرد من یهو کیر تو کلم بخوره پاشم بیام
پارسال وقتی اومدم هیچکس رو نمیشناختم، هیج جایی رو بلد نبودم و هیچ برنامه ای هم نداشتم فقط یه پسر خاله ای اینجا داشتم که بهترین ساپورت دنیا بود مثل تمام سالهای زندگیم و مثل همیشه از همه کار و زندگیش زد تا هر کاری از دستش بر میاد برای من بکنه
امسال دیگه این ساپورت رو هم ندارم، خیلی خسته ام.. خیلی

نمیدونم ولی شاید دیگه ننویسم اینجا. نوشتن یا ننوشتن ... مساله این نیست... اصلا مساله ای در کار نیست

نمیدونم

Friday, December 24, 2010

همونطوری که اطلاع دارین امشب شب کیری ست مست!! است و ما هم که میدونین اینجا داریم میمیرم از خوشی، امشب رو هم مثل شبای دیگه نشسته ایم در خانه و مشغول کردن کف هستیم
ولی چند شب پیش که اینجا شب یلدا بود (اگه تو کشور شما همچین چیزی نیست سرچ کنین، چیزی شبیه شب چله است!!) ایرانیهای اینجا تو یه کلیسا! یک مراسم بخور بخور داشتن به این صورت که هر کی یه چیزی درست کرده بود آورده بود برای خوردن، ما هم عین خر دو تا پیتزا به دست گرفتیم و رفتیم به جاش تا خرخره غذای ایرانی خوردیم


البته لازم به ذکر است که دی جی معروف اینجا هم مثل همیشه با هنرنمایی خود مجلس را به گا داد طوری که حتی وقت برای مشاعره و.. هم نشد. میگن فقط سه تا دی جی تو دنیا هست که میتونن وسط آهنگ برسونمت جوری آهنگ رو به ای قشنگتر از پریا عوض کنن که خود حکیم ابوالقاسم فردوسی هم راست کنه برای گاییدن این شخص. یکیش اینجاست، یکیش تو سنگاله سومیش هم تو مهدیه تهران

Wednesday, December 22, 2010

خب از دنور برگشتم، با کلی غم و خاطره و ناراحتی
بدترین قسمتش وقتی بود که من باید به جاش می رفتم رو سن و مدرک کوفتی رو می گرفتم

جای جالبش اینه که از صبح که رفتیم بیچاره ها کلی تحویل گرفتن و کلی تدارک دیده بودن با اینکه کلی کار هم هر کدوم داشتن، یه نفر کسخل هم که دائم ما رو همه جا اسکورت میکرد و تو فیلم هم پشت سر منه، اون بالای سن هم همه اساتید و رئیس دانشکده ها و.. نشسته بودن و منم که به زور جلوی خودم رو میگرفتم رفتم اون بالا و نفهمیدم از کی مدرک چی رو گرفتم
البته آخرش فهمیدیم اونی که همش پشت سر ما بود خود رئیس دپارتمان بود
در کل همه چی عالی میشد اگه خودش هم بود
کییییر در زندگی

Friday, December 17, 2010

به شخصه امتحانات الهی رو به امتحانات پایان ترم ترجیح می دهم

Saturday, December 11, 2010

 اینم بخشهایی از هالوین که قول داده بودم به همراه مشتی کس مغز
اگر شما در این فیلم هستید بیخودی جبهه نگیرید با دیدن فیلم به کس مغزیه خود پی میبرید

به علت وجود فشار و سانسور شدید در این کشور ویدیو حذف شد، انشاءا.. با همکاری ویکی لیکس در آنجا منتشر میشود

Friday, December 10, 2010

خب این پروژه فاینال این درس کوفتی هم تموم شد (پروژه همانا ساخت بازی روی اکس باکس بود) و دیروز طی مراسمی در وسط دانشکده ملت اومدن و به بازی کردن و رای دادن پرداختن که من فهمیدم که برای ملت گلابی بودن و میزان کس شعریت بازی بیشتر از جنبه های تکنیکی و افکتهای بازی اهمیت داره و کسخلا به یه بازی رای داده بودن که در حد آتاری هم نبود چه برسه به اکس باکس، و در نهایت با نا داوری سوم شد بازی.
من خودم به شخصه پروژه های قبلی مثل برنامه نویسی روی نوکیا اِن نهصد رو ترجیح میدم (بلدم لاتین هم بنویسمشا فقط این فونتش به
گاست) و چیزی نمونده بود در آخرین لحظه این اکس باکس جاکش به گا دهد مارا که ناکام ماند
اینم مدرک یک ماه کون پارگی که هر کاری کردم این بلاگر کس مغز افقی نشونش نداد